ساعت مچی بند بافتنی روژین در بین دیگر ساعت ها نظیری ندارد و در اولین نگاه همه را شیفته و مجذوب خود میکند و برای همین ما به کسانی که در انتخاب و خرید ساعت مچی مانده اند این ساعت را برایشان پیشنهاد میکنیم و یا اگرمیخواهند به عزیزانشان هدیه دهند انتخاب این ساعت مچی میتواند بهترین انتخاب برای دوستداران آنها باشد این ساعت در رنگبندی های زیبا و متنوع به یکی از پرفروشترین ها تبدیل شده
وقتی یه مرد تو فکر فرو میره ، فقط خاکستر داغ سیگارش هست که اونو از فکر در می آره سلامتی هر چی مرد با مرام . . . . . . ترکم کردی ، تنهایی سخت بود . . . همدمی انتخاب کردم ( سیگار ) با همدمم همجا رفتم ، دیگر کسی مرا حساب نمیکند . . . داشتن یار تقاص دارد ؟ مگر توام یار نداری ؟ چرا مرا بدبخت خطاب میکنند و تورا خوشبخت . . . . . . وقتی نفهمی کی سیگارت رو روشن کردی پیکت کی پر و خالی شده ! یعنی خیلی داغونی و تنها . . .
تنهایـــی هایم را هم هدفمند کنند ، راحت میشوم ! این روزها زیــاد به چشم می آیند . . ! . . . تنهــا نیستم ولی میان این همه شلوغی، باز هم احساس تنهایـــی میکنم و این است درد مـــن . . . .
. . تا بوده ، همین بوده : همیشه دلتنگ اونی هستیم که نیست و حوصله کسی رو نداریم که هست ! بعد شکایت می کنیم از تنهایی هامون . . .
روزی در یک اتوبوس پشت سر راننده یک پیرزن نشسته بود و هر چند دیقه به راننده میگفت : ننه مغز بادام میخوری و راننده جواب میداد بله و میگرفت و میخورد و بعد از چند دفعه گرفتن مغز بادام و خوردن یکدفعه پرسید ننه جون این بادامهارو از کجا میاری و چطوری مغز میکنی ؟؟؟ و پیرزن جواب میده : ننه اینا مغز شکلات هستن و من کاکائوهاشو میک میزنم و چون دندون ندارم مغز بادوماشو میدم به تو … . . یه بیماری هست اسم نداره اما نتیجه ش نگهداشتن شیشه عطرها و اسپری های تموم شده س ! . . دختره شبیه سوبل برگر با پنیر اضافه س + پیاز و جعفری ، اونوقت تو مشخصات پروفایلش زده مدلینگ … اینارو اذیت نکنید ، اینا نباش منطقه نیاوران خلوت میشه ! . . اولین ضربه ی روحی زندگیمو زمانی خوردم که یه گردو رو شیکوندم خوردم دیدم ترشه ، نگو لیمو امانی بوده …
شکفتن هیچ گلی به زیبایی لبخند تو نیست ، پس بخند تا گلها از شرم در غنچه بمانند . . . . . . نان را از من بگیر اگر می خواهی ، هوا را از من بگیر . . . اما خنده ات را نه ! من دنیای خود را با ان ساخته ام . . . . . . شهامت میخواهد سرد باشی ، اما گرم لبخند بزنی . . . ” فروغ “
ای ابر ها نبارید ! من دریا را به پایش ریختم . . . برنگشت ! . . . دست خالی که نمیشود به پیشواز خاطره رفت ! من هم وقتی چمدانم پر از گریه شد راه میافتم . . . . . . این اشک های بی دلیل من ، باز هم تو را بهانه می کنند ! می بینی چه شادمان بر سرسره گونه های من میلغزند ؟! حق دارند ، آخر از زندان دلتنگی من،این بار هم گریخته اند . . . . . . جای خالیت را آنقدر با چشمانم آب میدهم که باز کنارم سبز شوی . . .